از دیرباز تا امروز در جامعه ایرانی، مردم ما با علمای حوزههای علمیه و دانشمندان دانشگاهی ارتباط قلبی خاصی داشتهاند و به ویژه برخی آموزههای دینی هم این ارتباط قلبی را تقویت کرده است؛ روایاتی مانند «العلم علمان، علم الابدان و علم الدیان» که بر منزلت همزمان علوم دینی و علوم پزشکی تاکید کرده و یا احترام خاص مردم ایران به روحانیون و علمای دین از یک طرف و نیز تکریم و احترام به پزشکان از طرف دیگر، همگی موید این ویژگی خاص جامعه ایرانی بوده است.
از طرف دیگر، نقش عالمان دینی و اندیشمندان دانشگاهی در اصلاح امور جامعه و امیدآفرینی نسبت به آینده، همیشه در بزنگاه ها، کارساز بوده و کشورمان را در همه دورههای تاریخی از خطرهای جبرانناپذیر نجات داده است. به خاطر همین ارتباط دوجانبه حوزویان و دانشگاهیان بوده که از یک قرن پیش تا امروز، بدخواهان جامعه ایرانی همه توان خود را بکار گرفتهاند تا میان این دو قشر فرهیخته، تفرقه و اختلاف بیندازند و آن دو را نسبت به همدیگر بدبین و شکاک کنند.
همین تلاش خطرناک و تحرک مشکوک، باعث شد تا از سالهای پیش از انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره) و رهبران نهضت اسلامی به فکر اصلاح ذهنیت غلط ایجاد شده در هر دو طرف ماجرا بیفتند و برای تقویت ارتباط این دو بازوی جامعه تلاش کنند. مسئله وحدت، ارتباط و تعامل میان «حوزه و دانشگاه» از سالها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و با نقش محوری اندیشمندان مبارزی همچون رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای، شهید آیتالله مطهری، دکتر علی شریعتی، شهید حجتالاسلام دکتر باهنر، مرحوم علامه سیدجعفر شهیدی و دیگران دنبال شد و البته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل نقش ممتاز شهید آیتالله محمد مفتح در تقویت ارتباطات حوزوی و دانشگاهی در دانشگاه تهران، روز شهادت ایشان (27 آذر 1358) که از قضا در داخل دانشگاه تهران نیز رقم خورد، با عنوان روز «وحدت حوزه و دانشگاه» نامگذاری شد.
اما واقعا وحدت حوزه و دانشگاه چقدر ضروری است و چه اثراتی در رشد و ارتقاء فرهنگی و اجتماعی جامعه دارد؟ به تعبیر واضحتر و صریحتر، اینجا صحبت بر سر ارتباط روحانیت با نسل جوان دانشگاهی و غیردانشگاهی و حتی نسل نوجوان است. اینکه علما و روحانیون به عنوان حافظان دین (طبق روایات)، چه وظیفهای در قبال نیازهای روحی و فکری نسل نوجوان و جوان دارند و این ارتباط دوسویه چه برکاتی در جامعه دارد و نبودن چنین ارتباطی، چه آثار زیان باری برای بدنه جامعه در پی دارد؟
تجربه موفق و بارها اثبات شده جامعه ما در همه ادوار پیش و پس از انقلاب اسلامی تا امروز، نشان میدهد هرجا روحانیون فاضل، باسواد و خوش ذوق وارد میدان شده و با برقراری ارتباطی صمیمانه و بانشاط، سعی در پاسخگویی به گرههای فکری و اجتماعی نسل جدید کرده و مانند یک طبیب دلسوز در کنارشان قرار گرفتهاند، هم زندگی آن نوجوانان و جوانان جهت مناسب و مفیدش را پیدا کرده و هم میزان آسیبهای فرهنگی و اجتماعی در آن جامعه هدف به شدت کاهش یافته است.
به عنوان مثال، وقتی در یک کانون فرهنگی هنری در فلان محله از شهر یا روستا، روحانی جوان یا حتی سالخورده، اما باسواد و خوش ذوق که زبان نسل جدید را بلد است، وارد میشود و در قالب گروه های بازی و سرگرمی، تلاش میکند تا نیازهای فکری پیدا و پنهان نسل نوجوان و جوان را تامین کند و آنها را در مسیر رشد و تعالی فکری و روحی قرار دهد، چنین حلقههایی باعث شکلگیری شخصیت اجتماعی منظم و هدفمند برای این نوجوانان میشود و یا وقتی در فلان دانشگاه، جوانان دانشجو و اهل دغدغه، روحانی فاضل و دلسوزی را در میان خود میبینند که به دنبال تعامل فکری و رفتاری با آنهاست، این جوانان هم دیگر فکر و سبک زندگی خود را به هر مرام و مسلک ساختگی و نوظهوری نمیفروشند و به دنبال اثرگذاری مفید در جامعه خود خواهند بود؛ مشابه آنچه رهبر معظم انقلاب از سالهای جوانی و میانسالی در ارتباط با دانشآموزان و دانشجویان دنبال میکردند و هنوز هم با وجود مشغلات کاری و مسئولیتی سنگین، همچنان دنبال میکنند.
در سالهای اخیر، رشد آسیبهای اجتماعی و تنوع آنها باعث نگرانی و تکاپوی اندیشمندان و صاحب نظران برای علاج این وضعیت شده و حتی تذکرات موکد و بیسابقه رهبر حکیم انقلاب را در پی داشته است؛ شاید یکی از موثرترین راهها برای مقابله با این آسیبهای اجتماعی نیز، همان به میدان آمدن روحانیت متعهد و دغدغهمند برای تقویت ارتباط با نوجوانان و جوانان باشد؛ کما اینکه، چنین اتفاق مبارکی هم افتاده و نمونههای امیدبخش و قابل تحسینی از این رابطه دوسویه روحانیت و جوانان را در جای جای کشورمان و در قالب گروه های جهادی یا فرهنگی و هنری شاهد بودهایم.
ارسال نظرات